وقتی دل سودایی می‌رفت به بستان‌ها
بی خویشتنم کردی، بوی گل و ریحان‌ها

گه نعره زدی بلبل، گه جامه دریدی گل
تا یاد تو افتادم از یاد برفت آن‌ها

ای مهر تو در دل‌ها، وی مهر تو بر لب‌ها
وی شور تو در سرها، وی سر تو در جان‌ها

تا عهد تو دربستم، عهد همه بشکستم
بعد از تو روا باشد نقض همه پیمان‌ها

تا خار غم عشقت آویخته در دامن
کوته نظری باشد رفتن به گلستان‌ها.‏
‏.‏

‏"سعدی"‏

 


وب شعر | زیباترین شعر و غزل منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

چاپ و تبلیغات amoode_academy جزوه یاب اینجا همه چی هست ارز دیجیتال شهدای شهرستان گتوند ترکالکی و حومه امتداد یه سَــرِ پُــر از حرفهایِ خالی